شـــــــــــــــلاااااااااااااااام.........خوبید؟؟؟؟؟؟خوشید؟؟؟؟؟؟؟سلامتید؟؟؟؟؟؟؟من؟دقایقی پیش از ویبره بودن در اومدم...............فک کنم 5-7 دیقه پیش........
باور کنید چند دیقه پیش وقتی پشت میزم نشسته بودم و طبق معمول نت گردی میکردم احساس لرزیدن کردم و طبق معمول به روی مبارک خودمم نیاوردم خوشبختانه من و داداشم فقط خونه بودیم و داداشم خواب بود......منم وقتی دیدم یکم همچین طولانی شد به جای پناه گرفتن و فرار کردن history ها رو پاک میکنم.......بابا با این جوجه لرزیدنا هیچیمون م نمیشه آبروم میره.........البته اینکه میگم جوجه لرزیدن فک کنم یه کمش 3 ریشتر بودا...........حالا بعد چند دیقه رفتم پیش داداشم میگم فهمیدی زلزله رو اونم بیچاره ترسید گفت بریم بیرون منم که دیدم حوصلشو ندارم و تموم شده گفتم باور کن هیچی نبود.....همه چی آرومه.....خوشبختانه لوسترهام از حرکت ایستاده بودن گفتم ببین هیچی نیست...........درحالیکه به وضوح صدای در و فرار همسایه ها شنیده میشد........خدای من............
حالا بعدش زنگ زدم به پدرومادرم که بگم اگه فهمیدن به روی داداشم نیارن که اونام نفهمیده بودن کلا حالا بابام میگه نکنه پس لرزه هاش بیان و این حرفا من گفتم بیخیال بابا...........نمیدونم خدا این ریلکسی رو از کجا به من داده....؟؟!!! .شمام نترسید بابا.........بیخی............اصلا اون زلزله های تابستون مارو ضد زلزله کردن...والّا.........
نظرات شما عزیزان:
|